مینا خانم - قسمت سوم
مينا و رويا
سلام ... ميخوام اولين لزم و اينكه چجوري با رويا آشنا شدم رو براتون تعريف كنم ... اون موقع ها كه بيست سالم بود يه دوستي داشتم به اسم نيلوفر ... هر وقت كه ميخواستيم بريم بيرون يكي از دوستاش رو به اسم رويا همراه خودش مياورد كه من اونجا با رويا آشنا شدم و كم كم با رويا دوست شدم ... و با هم كم كم صميمي شديم و به خونه همديگه ميرفتيم ... يه روز رويا اومده بود خونه ما و تو اتاقمون داشتيم حرف ميزديم كه مادرم اومد و گفت كه ميخواد بره بيرون ... وقتي كه رفت رويا به من گفت كه فيلم نگاه ميكني ؟ منم گفتم آره ... وقتي فيلم رو گزاشت ديدم كه يه فيلم سوپره ... من اولش خوشم نيومد و ميخواستم خاموش كنم ولي رويا نزاشت و منم نشستم نگا كنم و كم كم خوشم اومد و تا آخرش رو ديدم ... وقتي كه تموم شد رويا به من گفت ميخواي با هم لز داشته باشيم ؟ گفتم يعني چي ؟ و رويا واسم توضيح داد كه لز چي هستش و پرسيد حالا ميخواي ؟ ... گفتم نه بزا واسه يه روز ديگه مادرم الان مياد و قرار شد يه روز كه خونه ما خالي شد بهش بگم ... هفته بعد پنجشنبه خونه ما خالي شد و من هم به رويا زنگ زدم كه بياد و رويا بعد از بيست دقيقه اومد ... در رو باز كردم و رويا اومد داخل و روي مبل نشست ... با هم يكم حرف زديم و ازش پزيرايي كردم ... بعد از نيم ساعت رويا گفت شرو كنيم ؟ منم گفتم كه آره و با هم رفتيم تو اتاق خواب و رويا گفت كه لباسهات رو در بيار و خودش هم شرو كرد لباساي خودش رو در آوردن ... من فقط شرت و سوتين داشتم و رويا هم همينطور ... رويا اومد جلو و سوتين منو در آورد و منم مال اونو باز كردم ... يكم كه سينه هام رو ماليد رفت سوراغ شرتم و اونو در آورد و گفت اين چيه ؟ ( آخه كلي مو داشت ) گفتم چيه ؟ گفت اينجوري نميشه بريم حموم تميزش كنم و شرتش رو در آورد ... وقتي كسش رو ديدم خيلي كيف كردم ... سفيد و بدون حتي يدونه مو ... رفتيم حموم و به من گفت كه اطراف كست رو خيس كن و منم با آب گرم كسم رو خيس كردم ... گفت بشين روي زمين و منم نشستم ... رويا يه تيغ و صابون برداشت و كسم رو كفي كرد و با تيغ موهاش رو زد و معلوم بود خيلي ماهره ... و بعد از اون دور سوراخ كونم رو زد و بعد از اون زير بغل هام رو زد ... و بهم گفت خودت رو بشور و بيا بيرون و خودش رفت بيرون و منم يه دوش گرفتم و رفتم بيرون ... رو تخت نشسته بود و منم خودم رو خشك كردم و رفتم پيش رويا نشستم رويا پاهام رو باز كرد و كسم رو نگا كرد و آروم روش دست كشيد و گفت به به حالا شد ... يه نگاه به كسم انداختم ... خيلس خوشكل شده بود . خودم كلي كيف كردم ... دستش رو گزاشت روي پام و يكمي نوازش كرد و منو خوابوند روي تخت و ازم لب گرفت و حسابي همديگه رو بوسيديم ... بعد سينه هام رو ماليد و شرو كرد به خوردن سينه هام ... اون موقع يه حالي شده بودم كه خيلي خوب بود ... سينه هام رو ميماليد و ميخورد ... بعد رفت سوراغ كسم و هي ميماليد و فشار ميداد كم كم داخل دلم داشت يه جوري ميشد ... بعد شرو كرد به خوردن كسم و يه كم كه كسم رو خورد به نفس نفس افتادم و اونهم هي ميماليد و ميخورد ... و من اون موقع ديگه حال خودم رو نمي فهميدم و آه و ناله ميكردم ... وقتي كسم رو زبون ميزد خيلي حال ميداد ... با يه دستش كسم رو ميماليد و با يه دست ديگش سينه هام رو ... سينه هام عين سنگ شده بودن ... بعد از 10 دقيقه كه ميماليد و ميخورد من يهويي بدنم گرم شد و احساس كردم توي دلم يهويي خالي شد و رويا گفت ترشهاتت داره مياد ... و با دست مال كسم رو پاك كرد ... من همينجور بي حال افتاده بودم و ميخواستم بلند شم ولي نتونستم اما حس خوبي داشتم و احساس راحتي ميكردم ... رويا هم كنارم نشسته بود و سينه هام رو ميماليد ... بعد از 10 دقيقه حالم اومد سر جاش ... بد جور عرق كرده بودم ... ازم پرسيد حالت جا اومد ؟منم گفتم آره ... گفت حالا تو بايد منو ارضا كني ... گفتم بزا واسه يه روز ديگه ولي اون قبول نكرد و گفت همين هالا ... منم مجبور شدم و قبول كردم ... ولي قبلش رفتم دستشويي و جيش كردم و وقتي برگشتم ديدم رو تخت دراز كشيده و من هم رفتم سراغ سينه هاش و شرو كردم ماليدن و با سينه هاش بازي كردم ... حسابي براش ميماليدم ... رويا گفت كه تا حالا كسي اينجوري واسم نماليده كه حال كنم مثل اينكه به كارت واردي ها ... منم شرو كردم سينه هاش رو خوردن و نوك سينشو مك ميزدم ... رويا سينه هاي تپلي داره ... بعد رفتم سراغ كسش و كسش رو مي ميليدم ... اولش نميخواستم كسش رو بخورم ... ولي با اصرار رويا مجبور شدم بخورم ... اصلا دوست نداشتم بخورم ... اول با نوك زبونم يكم ليس زدم ... ديدم بدك نيست و هال ميده ... منم كم كم خوشم ميومد و بيشتر ميخوردم و ليس ميزدم و سرعت خوردن و ليسيدنم رو بيشتر ميكردم ... رويا چشماش رو بسته بود و آه و ناله ميكرد و ميگفت بخور ... بمال ... تند تر و از اين حرفها ... از بس ماليده بودم كسش سرخ شده بود ... حدود 15 دقيقه ميماليدم و ميخوردم كه ديدم ترشحاتش داره مياد منم همينطور ماليدم ... حسابي خالي شده بود ... منم با دست ترشحاتش رو به بدنش ميماليدم ... يه 5 دقيقه همينطور روي تخت دراز كشيده بود ... بعد بلند شد و منو بوسيد و گفت تا حالا اينجوري ارضا نشده بودم ... بعدش به من گفت كه روي شكم دراز بكشم ... گفتم گفتم چيكار ميخواهي بكني ؟ گفت كاري نميخوام بكنم ... منم رو شكمم خوابيدم ... از كيفش يه قوطي ژل آورد و به من گفت كونت رو بده بالا ... من اولش نمي خواستم ولي اينقدر اصرار كرد كه من راضي شدم و كونم رو بالا آوردم و رويا يه كم به سوراخ كونم ژل زد و با انگشت به سوراخم ميماليد و بعد انگشتش رو كرد تو ... اولش يكم درد داشت ولي زود خوب شد و هال ميداد ... انگشتش رو تو كونم عقب جولو ميكرد ... خيلي هال ميداد بعد يهو با دو تا انگشت كرد تو كونم ... منم جيق كشيدم ... رويا گفت الان عادت ميكني ... كونم باز شده بود و خيلي هم ليز شده بود و درد نداشت ... وقتي عقب جلو ميكرد من هال ميكردم ... بعد از دو سه دقيقه گفت كه ميخوام سه تا انگشتم رو بكنم تو ... من ترسيدم و گفتم نه ... گفت درد نداره و به سه تا از انگشتاش ژل ماليد و كرد تو كونم ... اولش خيلي سوزش داشت ... ولي بعدش خيلي هال ميداد ... حس ميكردم كونم حسابي باز شده ... بعد از 5 دقيقه اين كار رو هم تموم كرد و رفت انگشتاش رو شست و برگشت ... گفت امروز خيلي روز خوبي بود ... و همديگه رو بوسيديم و لباسامون رو پوشيديم ... ... ... ... اين بود ماجراي من و رويا جونم ...
Comments
Post a Comment