مينا خانم - قسمت اول
چند وقت پيش با پسري آشنا شدم به اسم اميد ... با هم خيلي صميمي شده بوديم ... حتي بعضي وقتا خونشون ميرفتم ... يه روز بهم پيشنهاد سكس داد و ازم پرسيد ميايي با هم رابطه جنسي داشته باشيم ؟... من گفتم نه ولي اينقدر اصرار كرد كه آخر سر قبول كردم و قرار شد يه روز كه خونشون خالي شد بهم بگه ... يه چن روز بعد بهم تلفن زد و گفت كه پدر مادرش رفتن شهرستان ... بهش گفتم كه نبايد با كسم كاري داشته باشه و من ميخوام كه دختر بمونم و اونم گفت كه از عقب ميكنه ... من به يكي از دوستام به اسم رويا زنگ زدم و بهش جريان رو گفتم و ازش خواستم كه با من بياد و اونم قبول كرد ... رفتيم جولو در خونه اميد ... خيلي دلهره داشتم ... زنگ زدم و اميد در رو باز كرد... رفتيم تو و اميد از ما پزيرايي كرد ... يك ساعتي با هم حرف زديم و ميوه و چايي خورديم ... اميد به من گفت كه بريم تو اتاق خواب ... وقتي داخل شديم من رو تخت نشستم و اميد اومد كنارم و ازم لب گرفت و از رو لباس سينه هام رو ماليد ... بعد لباسامو يكي يكي در آورد و منو خوابوند رو تخت و خوابيد روم و شروكرد به خوردن سينه هام خيلي حال داد بعد شورتم رو در آورد و منكامل لخت شدم ... پاهام رو بالا گرفت و شرو كرد به خوردن كسم ... همين طور كسم رو زبون ميزد ... من خيلي حال كردم ... بعد شرتش رو در آورد و كيرش رو من ديدم ... نميدونيد كه چي ديدم ... خيلي بزرگ و كلفت بود ... بهم گفت واسم ساك ميزني ؟ اولش خوشم نميومد ولي كم كم بهم حال داد ... تو دهنم بالا پايين ميكردم و ميكش ميزدم ... بعدش بهم گفت كه رو شكمم بخوابم و من هم خوابيدم و اميد به سوراخ كونم ژل ميماليد و با انگشت ميكرد تو كونم و بعد به كيرش ژل ماليد ئ گذاشت دم سوراخم و آروم سرشو كرد تو خيلي دردم گرفت كه يهو اميد تا ته كرد تو و من جيق كشيدم ... اميد گفت اولش درد داره حالا خوب ميشه و عقب جولو كرد داشتم ميمردم از درد ولي كم كم دردش كم شد و من داشتم حال ميكردم و اميد هم عقب جولو ميكرد ... بعد از 5 يا 5 دقيقه از كونم در آورد و گفت كه برگردم گفتم ميخواي چيكار كني ؟ گفت هيچي و من هم برگشتمو رو كمرم خوابيدم ... اميد بهم گفت ميخواي كست رو بكنم ؟ ... من گفتم نه و پا شدم و نشستم و دستم رو گزاشتم رو كسم و نزاشتم كاري كنه ... اميد رويا رو صدا كرد و رويا اومد تو پرسيد چه خبره ... اميد گفت اين نميزاره كسش رو بكنم ... رويا گفت اگه دوس داري بزار بكنه چيزي نيست ... گفتم نه نميخواه رويا گفت نترس ميشه درستش كرد ... ولي من بازم نزاشتم ... رويا منو خوابوند رو تخت و دستامو گرفت و نشست رو سينم و به اميد گفت شروع كن ... من داد ميزدم ميگفتم نه و پاهامو تكون ميدادم كه نتونه بكنه ... فرشته هم محكم دستامو گرفته بود واميد هم پاهامو بالا گرفته بود و آروم سر كيرشو كرد تو كسم و يهو تا ته فورو كرد ... يه لحظه بد جوري دردم اومد و جيق كشيدم چون كيرش خيلي بزرگ و كلفت بود . ولي بعدش خيلي حال داد و من احساس راحتي ميكردم و خيلي بهم حال ميداد ... رويا هم از روم بلند شد و اميد هم عقب جولو ميكرد و من واقعا داشتم حال ميكردم ولي هنوز درد داشتم و به اميد ميگفتم يواش تر بكنه و هي آه و ناله ميكردم ... رويا هم كه مارو نگا ميكرد اومد و سينه هام رو ميماليد و ميگفت الان تموم ميشه . چيزي نيست و من رو دلداري ميداد .... اميد كيرش رو در آورد و شرو كرد جلق زدن و آبش رو ريخت رو سينه هام و رويا هم اونو همه جاي سينم ماليد ... اميد رفت حموم و من هم خودم رو با حوله تميز كردم و لباسام رو پوشيدم... يه كمي درد داشتم و با رويا نشستيم تو هال تا از حموم بياد بيرون ... به رويا گفتم چرا دستامو گرفتي ؟ گفت بايد سكس رو كامل بكني وگر نه حال نميده و بعد اميد از حموم اومد بيرون و قرار شد كه فرداش هم با رويا سكس كنه اينو هم بگم كه رويا قبلش سكس داشته بود و پرده نداشت .... بعدا سكس رويا رو هم براتون ميگم .... منتظر داستانهاي بعدي من هم باشيد
Comments
Post a Comment